|
|
نوشته شده در شنبه 16 آذر 1392
بازدید : 2355
نویسنده : اسماعیل جباری
|
|
زردها بیهوده قرمز نشدند قرمزی رنگ نیانداخته بیهوده بر دیوار صبح پیدا شده اما آسمان پیدا نیست صبح پیدا شده اما آسمان پیدا نیست گردهی روشنی مردهی برفی . همه کارش آشوب بر سر شیشه هر پنجره بگرفته قرار زردها بیهوده قرمز نشدند قرمزی رنگ نیانداخته بیهوده بر دیوار صبح پیدا شده اما آسمان پیدا نیست صبح پیدا شده اما آسمان پیدا نیست گردهی روشنی مردهی برفی . همه کارش آشوب بر سر شیشه هر پنجره بگرفته قرار من دلم سخت گرفته است از این میهمانخانهی مهمان کش ِ روزش تاریک من دلم سخت گرفته است از این میهمانخانهی مهمان کش ِ روزش تاریک که به جان ِ هم نشناخته . انداخته است چند تن خواب آلود . چند تن ناهموار چند تن نا هشیار که به جان ِ هم نشناخته . انداخته است چند تن خواب آلود . مشتی ناهموار چند تن نا هشیار . چند تن خواب آلود
نیما
:: موضوعات مرتبط:
شعر ,
,
|
|
|